با دوستات میری بیرون تو کافی شاپ که باید دود سیگار بخوری اگرم بری
پارک، از مردهای بیکارپارک، می ترسی ...
از پدری که دست پسر کوچکش رو گرفته و از کنارت رد می شه وتیکه ایی بارت
می کنه و به پسرش نگاه می کنه و می خنده، از هر دوشون، می ترسی ...
از مردی با ظاهر معمولی که کنار خیابون به ظاهر داره با موبایلش صحبتمی
کنه اما هربار که زنی از کنارش رد می شه حرفهای زشت و کریهی می زنه وتو
خیالش با همه ( که فرقی نمی کنه زنی چادری باشه، کسی باشه با لباس های
کاریا دختری دیگر) عقده های جنسیش رو خالی می کنه ...
که نه فقط از نگاه که حتی ازمتلک ها و حرفهای کریهی که باید بشنوی و فقط
رد بشی و فرار کنی از این آدمها، میترسی ...
از نگاه آدمها تو پمپ بنزین، ترافیک، گشت ارشاد و و و و می ترسی ...
از آدمهایی که ظاهری عادی دارن اما کلی عقده های روانی و جنسی توشون جمع
شده و حتی با شخصیت ترینشون هم تو موقعیتش قرار بگیرن این عقده ها رومی
خوان تسکین بدن و دست به وحشیانه ترین اعمال بزنن، می ترسی ... که آوازه
غیرت و ناموس پرستیشون دنیا را کر کرده است اما چند نفره به یک زن بیگناه
حمله می کنن، می ترسی ...
گاهی حتی از برادر و شوهر و دوست پسر و ... ها هم می ترسی ...
ترس ترس ترس ... کابوس های روزانه و شبانه آدمهایی شده که میخوان فقط
کنار دیگران تو جامعه زندگی کنن ....
حالا درک می کنم که چرا خیلی از مردها برای دختران و همسران خود ماشین میگیرند تا راحتتر بتوانند در جامعه درتردد باشند
قويترين آدم جهان اون نيست که دويست و پنجاه کيلو رو يه ضرب ميزنه ...
قويترين آدم جهان زن ايرانيه که با وجود تجاوز فردی و گروهی و اسيدپاشی
و گشت ارشاد و مزاحم هاى خيابونی و زور گيری و قتل و هزار خطر ديگه هنوزم
تو اين مملکت درس ميخونه ، ورزش ميکنه ، رانندگى ميکنه ، کار ميکنه،
عاشق ميشه ، اعتماد ميکنه ، مادر ميشه و به بچه اش ياد ميده آدم باشه
به نقل از وبلاگ زن یا زن
:: بازدید از این مطلب : 1196
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2