نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم !

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !

با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !

اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب نالة تلخی زد و بگریخت !
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1222
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 25 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

زمین خوردی؟

اصلا مهم نیست!

مهم دوباره برخواستن است!

 



:: بازدید از این مطلب : 1120
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

چند صباحی است که بیشتر از همیشه هر کس ساز خودش را میزند.سازهایی از جنس های نا همگون که هم نوای ملت شده است. این ساز ها را همه کوک میکنند و صدای دلخراشش فقط وفقط گوش مردم طبقه پایین یا همان جنوب نشین ها  را ازار میدهد ؟موجهایی که ساخته میشوند وموج سوارها خود را به آن میرسانند؟اتشهایی که شعله ور میشود و کباب هایی روی ان سرخ میشود ودود آن به چشم فقرا وضعفا میرود . ایا کسی بفکر خاموش کردن این اتشهای پر دود وفرونشاندن امواج متلاطم  وخاموش کردن این سازهای ناهمگون در این مملکت هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 931
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی


این شـب ها چقدر دلـــــــم می خواهد

کســی آرام در گوشم بــهم بگویـد:

" بـمیـری انشاالله "

و من فـریــــاد بـــزنم:

" آمـــــــــــیـن "



:: بازدید از این مطلب : 1503
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

ثریا در اغما

 



:: بازدید از این مطلب : 1245
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

دختری کرد سوال از مادر
که چه طعم و مزه دارد شوهر

 

اين سخن تا بشنيد از دختر
انـدکــي کــرد تــامــل مـــادر

گفت باخود که بدين لعبت مست
گـر بگويـم مـزه اش شيرين است

يا غم شوي ، روانش کاهد
يـا بـلافاصله شوهـر خواهد

ور بگــويـــم مـــزه آن تـلخـسـت
تا ابد مي کشد از شوهر دست

لاجــرم گـفـت بـه او اي زيبا
تُرش باشد مزه شوهر ها

دخترک در تب و در تاب افتاد
گـفـت مـادر ، دهنم آب افتاد

 

 



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1260
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

عکس ایوان ورودی حرم شریف علوی در نجف

ایوان ورودی حرم امیر المومنین حیدر کرار فاتح خیبر وصی بلافصل احمد مختار ص امام علی بن ابیطالب علیه السلام در نجف اشرف.

حرم امام علی ع

قال النبی صلی الله علیه و آله وسلم: مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ اللّهُمَّ وال مَن

والاهُ و عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ ( فرازهایی از دعای ندبه)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند(در غدیر خم پس از حجة الوداع):

هر که را من مولای اویم این علی مولای اوست پروردگارا دوست بدار دوستدارش را و دشمن بدار دشمنش را یاری کن کسی را که یاریش کند(علی ع را) و خوار کن کسی را که خوار کردن او (ع) را خواهد.

علی ابن ابیطالب علیه السلام

رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم:

وَ الَّذِی بَعَثَنِی بالحَقِّ لا یَقبَلُ اللهُ مِن عَبدٍ حَسَنَةً حَتّی یَسئَلُهُ عَن حُبِّ

عَلِیِّ ابن ابیطالِب (ع) بحار الانوار ج27 ص 311 منبعی که عکس بالا درشه

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:

به کسی که مرا بر حق بر انگیحت قسم،خداوند از هیچ بنده ای حسنه ای را قبول نمیکند تا زمانیکه از حبّ علی پسر ابوطالب ( علیه الصلوة والسلام ) از او سوال پرسد.

اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنَ المُتِمَسِّکِینَ بِوِلایَةِ عَلِیَّ ابنَ ابیطالِبٍ (علیه السلام).

شکر و سپاس مخصوص خداوندی است که ما را از دوستداران علی ابن ابیطالب علیه السلام قرار داد.

ضریح مولا علی ابن ابیطالب علیه السلام

ضریح امام علی ابن ابیطالب علیه افضل السلام.

سر در یکی از دربهای حرم امام علی علیه السلام.

علی با حق است و حق با علی و هرگز از هم جدا نمیشوند تا سر حوض( کوثر) نزد من( رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم) برگردند.

گنبد حضرت امیر المومنین علیه السلام.



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 5226
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 21 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

آدمــ ها کنــارت هستند.
تا کـــی؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند...
از پیشــت میروند یک روز...‍

کدام روز؟
...وقتی کســی جایت آمد.

دوستــت دارند.

تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی
دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند.

میگویــند عاشــقت
هســتند برای همیشه.

نه... فقط تا وقتی
که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود.



و این است بازی باهــم بودن



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1411
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 21 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

اینجا شین آباد است بخاری نفتی عهد دقیانوس مدرسه 29 دانش اموز را سوزانده و گل زندگی یک دختر 10 ساله را پر پر کرده است.

اینجا شین آباد است، حال دو دختر دیگر که با هزار امید و آرزو به مدرسه  فرستاده شده اند وخیم است و از صورت زیبا دیگر خبری نیست.

اینجا در شین آباد مدرسه ای سوخته است. خانواده ای داغدارند. وزیر اما می خندد.خبری از استعفا نیست.عذر خواهی هم مصلحتی است چرا که وزیر برای تمامی اشتباهاتش تا قیامت عذرخواهی می کند.

اینجا پیرانشهر است، مراسم خاکسپاری سیران یگانه .زجه های مادری داغدار در گوش شهر پیچیده.پشت درهای بیمارستان سینای تبریز هم صدای شیون و زاری خانواده های کودکان سوخته بلند است.

از دست نوازش رئیس جمهور اما خبری نیست که نیست.

رئیس جمهوری که صدای ناله های کودکان زیر آوار مانده ورزقان  را هم نشنید اما مرگ مادر رئیس جمهور سیرالئون را تسلیت گفت.

حالا هم در پی حادثه  تیر اندازی در آمریکا، محمود احمدی نژاد ، مرگ کودکان آمریکایی را در پیامی تسلیت گفته است.پیام تسلیتی که مانند تیری است در قلب خانواده های داغدار کودکان درگذشته کشور.

در بخش هایی از این پیام آمده است" اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران، تسلیت و همدردی عمیق خویش را با مردم آمریکا و خانواده بازماندگان این حادثه تلخ، اعلام نموده و امیدوارم روزی شاهد آن باشیم که ملت‌ها در جهانی سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند."

درست است ، مرگ کودکان دردناک است چه در ایران، چه در آمریکا چه در غزه  ،  چه در سوریه و چه در شین آباد.شنیدن ناله های کودکان دل سنگ را هم آب می کند اما مهم همان جهان سرشاز از عشق و محبت و دوستی است که همدردی می طلبد اما نه فقط برای غریبه ها و برای چنگ زدن به ریسمان دوستی  سیاسی.

آقای رئیس جمهور اینجا در شین آباد هم یگانه دختری در گذشته است. در تبریز نیز گل های زندگی کودکانی پرپر شده است..

آیا خون کشته شدگان مدرسه ای در آمریکا از خون سیران یگانه رنگین تر است؟! امید آن می رود که که رئیس جمهور محترم از این پس، "پیامی تسلیتی که هم میهنان خودش رواست را به سایرین روا مدارند"!

"صراط" – مصراعی ست که می گوید: «یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم» یا ضرب المثلی ست که عنوان می کند: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است».
در شأن هر دو عبارت هم می توان چنین برداشت نمود که در ابتدای هر امر می بایست گره از مشکلات هم کیش و مسلکان باز نمود و سپس دیگران را دریافت!
به گزارش صراط؛ پیرو همین مطلب دیروز محمود احمدی نژاد در پیامی، ضمن تسلیت به خانواده کشته شدگان حادثه تیراندازی در مدرسه آمریکایی، با ایشان همدردی کرد.
متن کامل این پیام به شرح زیر است:

«بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خبر حادثه ناگوار مدرسه ساندی هوک در ایالت کانتیکت که منجر به قتل 20 کودک و هفت آموزگار بی‌گناه آمریکایی شد را با تأثر فراوان دریافت نمودم.
هنوز خاطره تلخ کشتار در سینمای ایالت کلرادو و دیگر کشتارهای جنون‌آمیز در این کشور در اذهان عمومی تسکین نیافته که با وقوع مجدد حادثه‌ای به مراتب وحشتناک‌تر، نگرانی‌ها از ادامه این روند تشدید شده و افکار عمومی جهانیان را متوجه مسایل و مشکلات ریشه‌ای چنین حوادث تلخی در جامعه آمریکا نموده است.
امروز همه ملت‌ها و از جمله قاطبه ملت ارجمند آمریکا در سیر تکاملی خود به سمت حاکمیت اخلاق و معنویت و احترام به حقوق کرامت انسان‌ها نیازمند فضایی آکنده از محبت و صمیمیت‌اند و بروز چنین حوادث دلخراشی نگرانی‌های عمیقی را در همگان ایجاد می‌کند.
آیا وقت آن نرسیده است که با ریشه‌یابی دقیق و جدی این قبیل اقدامات خشونت‌بار اعجاب‌آور، در سیاست‌ها و برنامه‌هایی که بر اساس منافع مادی و سودجویی عده‌ای خاص طراحی و اجرا می‌شود و آثار مخرب فروانی در روح آحاد جامعه و بویژه کودکان و نوجوانان معصوم می‌گذارد، تجدید نظر اساسی صورت گیرد؟
اینجانب به نمایندگی از ملت بزرگ ایران، تسلیت و همدردی عمیق خویش را با مردم آمریکا و خانواده بازماندگان این حادثه تلخ، اعلام نموده و امیدوارم روزی شاهد آن باشیم که ملت‌ها در جهانی سرشار از عشق و محبت و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنند.
محمود احمدی‌نژاد
رییس‌جمهوری اسلامی ایران
و رییس جنبش عدم تعهد»



در همین رابطه ضمن تقدیر از روحیه انسان دوستانه رئیس جمهور، می باید چند نکته را متذکر شد.
اوایل آذرماه امسال بود که وقوع سیل در شهرستان دشتستان، منجر به کشته شدن 5 نفر از هم
میهنان شد.
هم چنین طی هفته های گذشته، مدرسه ای ابتدایی در پیرانشهر استان آذربایجان غربی، طعمه حریق شد که در این حادثه دردناک، یک دختر 10 ساله جان باخت و 30 نفر از دانش آموزان نیز دچار سوختگی شدند.
پرسشی که در این میان خودنمایی می کند اینست که آیا خون کشته شدگان مدرسه ای در آمریکا از خون سیران یگانه رنگین تر است؟!
آیا فوت 5 نفر از هم میهنان در حادثه ویرانگر سیل دشتستان از طوفان سندی و چه و چه کم اهمیت تر است؟!



حال با توجه به آنچه از نظر گذشت از رئیس جمهور مهرورز و بشردوست، انتظار آن می رفت که همدردی مختصری نیز با هموطنان و خانواده های آسیب دیده این قبیل حوادث را ابراز می داشتند و همانند پیام تسلیت به مردم آمریکا، پیامک کوچکی نیز در ارتباط با حوادثی چون، فاجعه پیرانشهر و سانحه دشتستان منتشر می کردند!

امید است که رئیس جنبش عدم تعهد از این پس، "پیامی تسلیتی که هم میهنان خودش رواست را به دیگران روا مدارند"!



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 952
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 

نقشه متحرک ایران در گذر تاریخ از ابتدا تا کنون - www.taknaz.ir



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1186
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

بنام خدا


او که آسایش و شادمانی را از مردم بگیرد ، بی تردید از گماشتگان اهریمن است.


"کوروش بزرگ"



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1137
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

 باران که میبارد یاد تو می افتم
لحظه هایم جان میگیرد
و دلم را بسوی تو روانه میکنم...
نمیدانم چه برقی در نگاه توست
که با هر لحظه دیدنت آرام میشوم!
باران که میبارد نگاهم به هر طرف میچرخد
تو را در آستانه ی چشمانم میبینم!
گوشه ای مینشینم و به جایی خیره میشوم
باران که میبارد دلم عاشق تر میشود!
ابر نگاهم فرو میریزد و گونه هایم خیس میشود...
نه از بی کسی و نه از هجوم تنهایی
بلکه از شوق دیدار روی تو جاری میشود...
باران که میبارد همه چیز جز تو
از یادم فراموش میشود



:: موضوعات مرتبط: علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1108
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

مرحله جدید هدفمندی یارانه ها امسال اجرا نمی شود 

 

سایت طلا: عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس ضمن بیان عدم رضایت مجلس از بازار ارز، وعملکرد دولت در این حوزه گفت: به طور قطع امسال فاز جدید هدفمندی یارانه ها انجام نخواهد شد.

 
ثروتی : مرحله جدید هدفمندی یارانه ها امسال اجرا نمی شود


موسی الرضا ثروتی در گفتگو با سایت طلا، در مورد نرخ ارز در بودجه سال آتی گفت: تعیین نرخ طبق قانون برنامه پنجم برعهده بانک مرکزی است، و مجلس قیمت ارز را تعیین نمی کند، بلکه در مورد رقم پیشنهادی آن نظر می دهد.

وی ضمن اعلام عدم ارائه لایحه بودجه به مجلس تاکنون، در مورد روند تصویب آن اظهار داشت: پس از ارسال لایحه از دولت به مجلس، در کمیسونهای مختلف بررسی می شود و سپس به کمیسیون تلفیق داده شده، و لایحه بودجه در این کمیسیون نهایی می شود.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، با بیان لزوم واقعی نگه داشتن قیمت ارز خاطرنشان کرد: مجلس در برنامه پنجم توسعه اعلام کرد که باید قیمت ارز متناسب با تورم داخل و خارج، میزان عرضه و تقاضا باشد، و تعیین کننده قیمت ارز در این قانون شناور مدیریت شده باشد، و این مدیریت در اختیار بانک مرکزی است.

ثروتی با اعلام نارضایتی مجلس از سیاستهای اقتصادی دولت بویژه در حوزه ارز، و مرکز مبادلات ارزی گفت: ما در قانون آورده بودیم که قیمت ارز قیمت روز باشد، ولی بانک مرکزی 1226 تومان را اعلام کرد، که این قیمت متناسب با ارز روز و شناور مدیریت شده نیست. وقتی که قیمت دلار بیش از 3000 تومان است، معلوم است که قیمت گذاری بانک مرکزی اشتباه است. بانک مرکزی باید بتواند آنقدر ارز عرضه کند، که نیازها را پوشش دهد، و قیمت ارز پایین بیاید.

نماینده بجنورد و جاجرم در مجلس شورای اسلامی با اشاره به برگزاری جلسات مشترک مجلس و دولت طی هفته های اخیر در گفتگو با سایت طلا تاکیدکرد: امسال به هیچ وجه هدفمندی یارانه ها با آن روشی که دولت می خواهد، اجرا نمی شود.

وی با بیان جاری بودن قانون هدفمندی یارانه ها گفت: از نظر مجلس، دولت باید فاز چهارم هدفمندی یارانه ها را در زمان فعلی اجرا می کرد، که دولت دو مرحله عقب است، و با توجه به تورم و عدم مهار بازار ارز، مجلس جلوی اجرای این قانون و افزایش قیمتها را گرفته است./ج




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1018
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : یک شنبه 15 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

داستان خویشاوند الاغ
روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد.
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

 

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان دم خروس
یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت.
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت: خروسم را بده! دزد گفت: من خروس تو را ندیده ام.
ملا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان خروس شدن ملا
یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!

free داستان هایکوتاه ملانصرالدین

داستان الاغ دم بریده
یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان مرکز زمین
یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟
ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان پرواز در اسمانها
مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان درخت گردو
روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟
ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان قبر دراز
روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان خانه عزاداران
روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست:
دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان داماد شدن ملا
روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان گم شدن ملا
روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان دوست ملا
روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟
دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟
دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان ماه بهتر است
روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟
ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!
ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان بچه ملا
روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان ملا در جنگ
روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.
ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان نردبان فروشی ملا
روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان لباس نو
روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

free داستان های
کوتاه ملانصرالدین

داستان ملا و گوسفند
روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1236
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 14 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

در این بازاره نامردی به دنبال چه میگردی؟

نمیابی تو هرگز نشان از عشق و جوانمردی

برو بگذر از این بازار.از این مستی و طنازی

اگر چون کوه هم باشی،در این دنیا تو می بازی



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1368
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 14 بهمن 1391 | نظرات ()