نوشته شده توسط : علیرضا ودیعی

وای، باران؛
باران؛
شیشه پنجره را باران شست .
از اهل دل من اما،
- چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
آسمان سربی رنگ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ .
می پرد مرغ نگاهم تا دور،
وای، باران،
باران،
پر مرغان نگاهم را شست .

خواب رویای فراموشیهاست !
خواب را دریابم،
که در آن دولت خاموشیهاست .

من شکوفایی گلهای امیدم را در رویاها می بینم،
و ندایی که به من میگوید :
"گر چه شب تاریک است
دل قوی دار،
سحر نزدیک است "
دل من، در دل شب،
خواب پروانه شدن می بیند .
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمنِ خواب مرا می چیند
آسمانها آبی،
- پر مرغان صداقت آبی ست -
دیده در آینه صبح تو را می بیند .
از گریبان تو صبح صادق،
می گشاید پرو بال .
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ؟
- نه؟
از آن پاکتری . تو بهاری ؟
- نه،
- بهاران از توست .
از تو می گیرد وام،
هر بهار اینهمه زیبایی را .

هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو !




:: موضوعات مرتبط: اجتماعی-انتقادی -پیشنهادی , علمی-فرهنگی -هنری-ورزشی , محلی-منطقه ای , ,
:: بازدید از این مطلب : 699
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 19 مهر 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: